ازدواج در اسلام
30 اردیبهشت 1398
ازدواج در اسلام عملی مستحب و در برخی موارد واجب شمرده میشود[۱] طبق قوانین اسلامی ازدواج تنها با پیشنهاد مرد و تأیید توسط زن (یا برعکس) صحیح است. اهل سنت حضور دو شاهد را هم لازم میدانند ولی شیعیان حضور شاهد را لازم نمیدانند.[۲] البته میتوان به شخص دیگری که لازم هم نیست که نماینده دینی باشد، وکالت داد تا آنها را به عقد یکدیگر درآورد.[۳] چندزنی تا حداکثر ۴ همسر برای مردان جایز است ولی چندشوهری جایز نیست. در صورت طلاق یا مرگ شوهر،
زن برای ازدواج مجدد باید مدتی را صبر کند که به عده معروف است و در این دوران همچنان برخی آثار رابطهٔ زوجیت بین او و همسر سابقش برقرار است. در هنگام ازدواج مرد باید مالی را به تملک زن درآورد که به مهریه معروف است. مقدار مهریه بسته به توافق زن و مرد است. شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت، متعه، نکاح منقطع یا صیغه) هم دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته میشود. این نوع ازدواج فقط برای مدت محدودی که توسط دو طرف معین شده اعتبار دارد. روز ازدواج علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا با یکدیگر که در روز ۱ ذیحجه است را «روز ازدواج» نام نهادهاند.[نیازمند منبع] محتویات ۱ ریشهشناسی ۲ خواستگاری ۳ ازدواج با مردم ادیان دیگر ۴ ازدواج باطل ۵ صاحب اختیاران ازدواج ۵.۱ اهل سنت ۵.۲ در فقه شیعه ۶ انواع ۷ پانویس ۸ منابع ریشهشناسی نکاح در عربی معادل ازدواج است. در قرآن نکاح برای قرارداد ازدواج به کار میرود.[۴] نکاح در لغت بنابر مشهور به معنی وطی است و معنی وطی در لغت نامه دهخدا به معنی جماع کردن است.[۵] خواستگاری نوشتار اصلی: خواستگاری در اسلام خواستگاری از اشخاصی که امکان ازدواج را به لحاظ شرعی ندارند، ممنوع است. برای مثال زن شوهردار، زنی که به دلیل رابطهٔ خویشاوندی نزدیک ازدواج با او حرام است و زنی را که در عدهٔ رجعیه است، یعنی شوهرش او را طلاق قابل رجوع گفته و او در عدهٔ پس از طلاق است، نمیتوان خواستگاری کرد. در مورد امکان خواستگاری زن در عدهٔ طلاق بائن (غیرقابل رجوع) و وفات، نظرات مختلف است. بعضی گفتهاند خواستگاری به کنایه (و نه با صراحت) جایز است. کودکان را هم میتوان از ولی آنها (پدر و جد پدری) خواستگاری کرد، چون حق به ازدواج درآوردنشان با ایشان است.[۶] با اینکه در عرف مسلمانان خواستگاری از سوی مردان انجام میگیرد. منعی برای خواستگاری زن از مرد وجود ندارد. همچنین در مرحلهٔ خواستگاری و برای تصمیمگیری ازدواج میتوان برخی مقررات حجاب اسلامی را رعایت نکرد. برای مثال به صورت، دستان و موهای او نگریست. ازدواج با مردم ادیان دیگر ازدواج زن مسلمان: ازدواج زن مسلمان با مرد کافر جایز نیست. ازدواج مرد مسلمان: ازدواج مرد مسلمان با غیر اهل کتاب مطلقاً جایز نیست و در مورد ازدواج با اهل کتاب اختلاف هست. نظر مشهور تنها متعه را با اهل کتاب جایز میداند. ازدواج باطل نوشتار اصلی: ازدواج باطل ازدواج بین دو همجنس: مزدوجین باید یکی مرد و یکی زن باشند. ازدواج همجنسگرایانه در اسلام پذیرفته نیست. ازدواج بدون اراده: ازدواج شخصی که ارادهٔ ازدواج نداشته مثل شخصی که مجبور به آن شده، یا ازدواج در حالت مستی، یا شوخی یا ازدواج شخص دیوانه باطل است. اشتباه در هویت جسمی: اگر شخصی در هویت جسمی شخصی که با او ازدواج کرده اشتباه کند. مثلاً دختری را خواستگاری کند ولی پدرِ دختر، دختر دیگرش را هنگام عقد به او بیندازد و او بدون اینکه متوجه این فریب شود سند ازدواج را امضا کند، این ازدواج باطل است. اما اگر اشتباه در اوصاف طرف مقابل باشد، ازدواج باطل نمیشود ولی در بعضی شرایط حق فسخ ازدواج را به اشتباهکننده میدهد. مثلاً مردی خود را صاحب شغل مهم و ثروت کلانی معرفی کرده و زن فقط به دلیل مال و مقام با او ازدواج کرده. در این شرایط ازدواج باطل نیست ولی برای زن حق فسخ وجود دارد. اینگونه اشتباهات زمانی حق فسخ ایجاد میکنند که در هنگام عقد، بهطور صریح یا بهطور ضمنی، شرط شده و مورد توافق قرار گرفته باشند. اکراه:اگر یکی از دو طرف عقد به ازدواج اکراه شود. مثلاً برای وادار کردن شخصی به ازدواج او را تهدید به اخراج از خانه یا شغل خود کنند، این ازدواج غیرنافذ است و پس از رفع اکراه شخص میتواند آن را تأیید یا رد کند. اگر تأیید کرد از روز اول ازدواج صحیح میشود و اگر رد کرد ازدواج از ابتدا باطل میشود. اما اگر اکراه به قدری شدید باشد که شخص ارادهٔ خود را از دست بدهد مثلاً زیر شکنجهٔ شدید به ازدواج رضایت دهد، ازدواج باطل است و بعداً قابل تأیید نیست. ازدواج معلق: ازدواجی که به وقوع امر دیگری معلق شده باشد، باطل است. مثلاً زنی با مردی ازدواج کند به شرط اینکه او رئیسجمهور شود یا خانه بخرد. نکاح معاطاتی: به نظر اکثر قریب به اتفاق فقها عقد نکاح بدون بیان صیغه ایجاب و قبول باطل است. صاحب اختیاران ازدواج بهطور کلی افرادی که ازدواج میکنند یا زن هستند یا مرد، یا کبیر هستند یا صغیر و در صورت زن بودن یا باکره هستند یا ثَیِبه.[۷] این سه مسئله برای تعیین این که چه کسی اختیار ازدواج را دارد مطرح است. در مورد ازدواج مردان رشید (بالغ و عاقل) اختلافی وجود ندارد و همه فقیهان تمام مذاهب معتقدند که فقط خود آنها اختیار ازدواج خود را دارند. در مورد ازدواج مردان سفیه، دیوانه و پسران صغیر با توجه به احکام حجر در هر مذهب و مکتب فقهی تفاوتهایی وجود دارد اما بهطور کلی میتوان گفت که ازدواج مجنون اطباقی (دیوانه دائمی) و پسران خردسال تنها با اجازه ولی انجام میشود. اما اختلافات اصلی در مورد گستره ولایت در ازدواج دختران و زنان است. این که آیا فقط خود آنها به تنهایی حق ازدواج دارند یا باید از ولی خود اجازه بگیرند یا ولی آنها میتواند بدون اجازه آنها را به عقد دیگری در بیاورد. عامل اصلی در تعیین حکم این افراد صغیره یا کبیره، باکره یا ثیّب، و عاقل یا دیوانه بودن آنهاست. اهل سنت از نظر فقهای پیرو مذهب حنفی اذن ولی شرط صحت ازدواج پسر و دختر صغیر و اشخاص بزرگ غیر مکلف (مجنون و مجنونه) است اما شرط صحت ازدواج مرد و زن آزاد عاقل بالغ نیست. یعنی ازدواج ایشان بدون اجازه ولی نافذ میباشد. به این ترتیب دختر کبیرهٔ بالغه چه باکره و چه ثیّب نیازی به اجازه ولی ندارد به شرطیکه با مرد کفو (همشان) خود و با مهر به اندازه یا بالاتر از مهرالمثل ازدواج نماید؛ ولی اگر زن به کمتر از مهر المثل ازدواج کرده باشد، عقد صحیح و غیرلازم است. یعنی میتواند اعتراض کند تا مهر را بالا ببرد اما اگر مرد غیر همشان خود ازدواج نموده باشد، عقد از اصل باطل است.[۸] در فقه شافعی آمده که زنان به هیچ وجه بدون اجازه ولی حق ازدواج یا حتی اجازه مباشرت در عقد را با اجازه ولی نیز ندارند. در واقع ولی آنهاست که باید صیغه عقد را اجرا کند. نظر فقهای مالکی هم شبیه فقهای شافعی است. آنها اجازه ولی را چه در مورد دختر باکره و چه ثیب، از ارکان ازدواج میدانند و بدون آن اصلاً نکاحی منعقد نشدهاست. منبع:wikipedia.